ما کامل نیستیم ... و خدا نیستیم

ما کامل نیستیم ... و خدا نیستیم

پس از آنکه منجی زنده شده به شاگردان خود دستور داد که در کجا شبکه های خود را بریزند و آنها ماهی زیادی را صید کردند - "عیسی به آنها گفت ، بیا صبحانه بخور." با این حال هیچ یک از شاگردان جرات نکردند از او بپرسند ، "تو کیستی؟" - دانستن اینکه خداوند است. عیسی آمد و نان را گرفت و به آنها داد و ماهیها را نیز به آنها داد. این سومین بار است که عیسی خودش را به شاگردانش نشان می دهد پس از زنده شدن از مرگ. وقتی آنها صبحانه خوردند ، عیسی به سیمون پیتر گفت: 'سیمون پسر یونس ، آیا تو مرا بیش از اینها دوست داری؟ او به او گفت ، "بله ، پروردگارا. شما می دانید که من تو را دوست دارم.' او به او گفت: "بره های من را بخور." بار دوم دوباره به او گفت: سیمون ، پسر یونس ، تو مرا دوست داری؟ او به او گفت ، "بله ، پروردگار. شما می دانید که من تو را دوست دارم.' او به او گفت ، گوسفندان من را نگهدار. بار سوم به او گفت: 'سیمون ، پسر یونس ، آیا تو مرا دوست داری؟ پیتر ناراحت شد زیرا برای بار سوم به او گفت: "آیا مرا دوست داری؟" او به او گفت: 'پروردگارا ، تو همه چیز را می دانی. شما می دانید که من تو را دوست دارم.' عیسی به او گفت: "گوسفندان من را بخور." (جان 21: 12-17)

قبل از مرگ ، عیسی در مورد نزدیک شدن به مصلوب خود گفت - "ساعتی فرا رسیده است که پسر انسان باید جلال یابد. مطمئناً ، من به شما می گویم ، مگر اینکه یک دانه گندم در زمین بیفتد و بمیرد ، تنها می ماند. اما اگر بمیرد ، غلات زیادی تولید می کند. کسی که زندگی خود را دوست دارد آن را از دست خواهد داد و کسی که از زندگی خود در این دنیا متنفر باشد آن را برای زندگی ابدی حفظ خواهد کرد. اگر کسی به من خدمت می کند ، بگذارید از من پیروی کند. و جایی که من هستم ، بنده من نیز در آنجا خواهد بود. اگر کسی به من خدمت کند ، پدر من او را ارج می نهد. اکنون روح من آشفته است ، و چه بگویم؟ پدر ، مرا از این ساعت نجات بده؟ اما برای این منظور به این ساعت رسیدم. پدر ، نام خود را تجلیل کن. " (یوحنا 12: 23b-28a) بعداً پیتر از عیسی س askedال کرد که کجا می رود. عیسی به پیتر پاسخ داد - "" جایی که من می روم شما اکنون نمی توانید مرا دنبال کنید ، اما پس از آن مرا دنبال خواهید کرد. " پطرس به او گفت: 'پروردگارا ، چرا من اکنون نمی توانم از تو پیروی کنم؟ من به خاطر تو جانم را خواهم گذاشت. ' عیسی به او جواب داد ، 'آیا جان خود را به خاطر من می گذاری؟ مطمئناً ، من به شما می گویم ، خروس کلاغ نمی زند تا اینکه سه بار من را انکار کنید. " (یوحنا 13: 36 ب - 38)

مانند همه ما ، پیتر نیز کتابی عیسی بود. عیسی او را کاملاً درک کرد. خدا همه چیز را در مورد ما می داند. ما از او هستیم. او به ما زندگی بخشیده است. او می داند که چقدر می توانیم به خود و قدرت خود اطمینان داشته باشیم. او همچنین می داند که ممکن است آنقدرها که فکر می کنیم قوی نباشیم. این درست همانطور که عیسی گفته بود اتفاق افتاد. پس از دستگیری عیسی و آوردن او نزد کاهن اعظم ، پطرس به دنبال او به در حیاط کاهن اعظم رفت. هنگامی که یک دختر خدمتکار از او س askedال کرد که آیا او یکی از شاگردان عیسی است ، پیتر گفت که او نیست. در حالی که با برخی از خادمان و افسران کاهن اعظم ایستاده بودند ، از پطرس پرسیدند که آیا او یکی از شاگردان عیسی است یا خیر. هنگامی که یکی از خادمان کاهن اعظم که با مردی که توسط پیتر گوش او را قطع کرده بود ، فامیل بود ، از پیتر پرسید که آیا او را در باغ با عیسی دیده است ، پیتر برای سومین بار جواب منفی داد. سپس در گزارش انجیل یوحنا ، خروج خروس ، آنچه را كه عیسی به پطرس گفته بود ، برآورده كرد. پیتر سه بار عیسی را انکار کرد و سپس خروس قار کرد.

چقدر عیسی عاشق و مهربان است! وقتی به شاگردان در ساحل دریای جلیل ظاهر شد ، پیتر را احیا كرد. او به پیتر فرصتی داد تا بار دیگر عشق خود را نسبت به او دوباره تأیید کند. او پیتر را به مأموریت خود فراخواند و تماس گرفت. او می خواست پیتر به تغذیه گوسفندان خود بپردازد. او هنوز کار برای انجام پیتر داشت ، حتی اگر پیتر قبل از مرگ او را انکار کرده بود.

پل ، به قرنتیان در مورد "خار در گوشت" خود نوشت - "و مبادا که من به واسطه افشاگری ها از حد و اندازه بالاتر شوم ، یک خار در گوشت به من داده شد ، یک پیام آور شیطان برای اینکه من را ببندد ، مبادا که من بالاتر از اندازه باشم. در مورد این موضوع من سه بار از خداوند درخواست کردم که ممکن است از من دور شود. و او به من گفت: "لطف من برای تو کافی است ، زیرا قدرت من در ضعف کامل شده است." بنابراین خوشبختانه ترجیح می دهم در ناتوانی های خود مباهات کنم ، تا قدرت مسیح بر من بماند. بنابراین من به خاطر مسیح از ناتوانی ها ، سرزنش ها ، نیازها ، آزارها ، پریشانی ها لذت می برم. زیرا وقتی ضعیف هستم ، پس قوی هم هستم. " (2 Cor 12: 7-10)

پیتر ، با تجربه ، از ضعف خود بیشتر آگاه شده بود. بعد از این بود که عیسی او را مجدداً متمرکز کرد تا آنچه را که برایش دعوت شده بود انجام دهد. در دنیای امروز ، ضعف تقریباً یک کلمه چهار حرفی است. با این حال ، برای همه ما یک واقعیت است. ما گوشت هستیم ما افتاده ایم ، و ضعیف هستیم. این قدرت خدا است و نه خود ما که باید به آن اعتماد کنیم. متأسفانه امروز خدایان یا خدایان بسیاری از مردم بسیار کوچک هستند. خدایان فرهنگ اشباع شده عصر جدید ما اغلب دقیقاً شبیه ما هستند. ما ممکن است در غرور خود غر بزنیم ، اما در نهایت با شکست ها و محدودیت های خود روبرو خواهیم شد. ممکن است بارها و بارها با خود تأییدهای مثبت داشته باشیم ، اما هرگز آنچه را که به خود می گوییم واقعاً باور نکنیم. برای شکستن به بیش از یک دوز واقعیت نیاز داریم. همه ما روزی خواهیم مرد و با خدایی که ما را خلق کرده روبرو خواهیم شد. خدایی که خودش را در کتاب مقدس آشکار کرده ، بزرگ ، بسیار بزرگ است. او از همه دانش و خرد برخوردار است. او همه چیز را در مورد همه ما می داند. هیچ کجا نمی توانیم برویم تا از او پنهان شویم. او آنقدر ما را دوست دارد که به دنیای سقوط کرده ما آمد ، زندگی کاملی داشت و با مرگ هولناکی درگذشت ، تا بهای ابدی فدیه ما را بپردازد. او می خواهد ما او را بشناسیم ، به او اعتماد کنیم و زندگی خود را به او تسلیم کنیم.

اگر به فکر این رسیده ایم که خدا هستیم ، حدس بزنید ... که نیستیم. ما مخلوق او هستیم. به تصویر او آفریده شده و بسیار ناامیدانه توسط او دوست داشته شده است. امید من این است که از خیالی غم انگیز بیدار شویم که بر خود حاکم هستیم و با نگاهی عمیق و عمیق به درون خود ، خدا را کشف خواهیم کرد. آیا شما راه دیگری در نظر نمی گیرید ... راه عشق کامل از یک خدای کامل زیرا ما کامل نیستیم و او نیستیم ...

https://answersingenesis.org/world-religions/new-age-movement-pantheism-monism/

https://www.christianitytoday.com/ct/2018/january-february/as-new-age-enthusiast-i-fancied-myself-free-spirit-and-good.html