تاریکی دین را رد کنید و نور زندگی را در آغوش بگیرید

تاریکی دین را رد کنید و نور زندگی را در آغوش بگیرید

عیسی در بتهبارا ، حدود بیست مایلی بتانی بود ، هنگامی که یک پیام رسان خبر مریض شدن دوستش لازاروس را به او داد خواهران لازاروس ، ماری و مارتا پیام را ارسال کردند - "" پروردگارا ، اینک کسی که دوستش داری بیمار است. " (جان 11: 3) پاسخ عیسی مسیح - "این بیماری برای مرگ نیست ، بلکه برای جلال خداست ، تا پسر خدا از طریق آن تسبیح داده شود." (جان 11: 4) عیسی پس از شنیدن بیماری لازاروس ، دو روز دیگر در بتهبارا ماند. سپس به شاگردان خود گفت - "'اجازه دهید ما دوباره به یهودیه برویم." " (جان 11: 7) شاگردانش او را یادآوری کردند - "خاخام ، اخیراً یهودیان به دنبال سنگسار کردن تو بودند و آیا تو دوباره به آنجا خواهی رفت؟" (جان 11: 8) عیسی پاسخ داد - "" آیا دوازده ساعت در روز نیست؟ اگر کسی در روز راه برود ، لکنت نمی کند ، زیرا نور این دنیا را می بیند. اما اگر کسی در شب راه برود ، تلو تلو می خورد ، زیرا نور در او نیست. " (جان 11: 9-10)

جان قبلاً در انجیل خود درباره عیسی نوشت - "زندگی در او زندگی بود ، و زندگی چراغ مردان بود. و نور در تاریکی می درخشد و تاریکی آن را درک نمی کرد. " (جان 1: 4-5) جان هم نوشت - "و این محکوم است ، که نور به جهان آمده است ، و مردان تاریکی را به جای نور دوست داشتند ، زیرا اعمال آنها شر بود. برای اینکه هرکس شیطانکار عمل کند از نور متنفر است و به چشم نمی آید ، مبادا اعمالش در معرض دید باشد. اما کسی که حقیقت را انجام می دهد ، آشکار می شود که اعمال او به وضوح دیده می شود ، که در خدا انجام شده اند. " (جان 3: 19-21) عیسی آمد تا خدا را برای بشریت آشکار کند. او نور جهان بود و هست. عیسی پر از فضل و حقیقت آمد. اگرچه یهودیان می خواستند او را سنگسار کنند. عیسی می دانست که مرگ لازاروس فرصتی برای جلال دادن به خداوند است. شرایطی که به نظر کسانی که لازاروس را می شناختند و او را دوست داشتند بسیار دائمی و غم انگیز به نظر می رسید ، در حقیقت شرایطی بود که می توان حقیقت خدا را جلوه داد. حتی اگر سفر به بیتانی (دو مایل با اورشلیم) دوباره عیسی را به کسانی نزدیک کند که می خواستند او را بکشند ، او کاملا تسلیم جلال خدا و انجام اراده او شد.

حدود 700 سال قبل از تولد عیسی ، اشعیای نبی نوشت - مردمی که در تاریکی قدم می زدند ، نور بزرگی را دیدند. کسانی که در سرزمین سایه مرگ ساکن هستند ، بر آنها نوری تابیده است. " (اشعیا 9: 2) اشعیا همچنین با اشاره به عیسی مسیح - "من ، خداوند شما را به عدالت فرا خوانده ام و دست شما را خواهم گرفت. من شما را نگه خواهم داشت و شما را به عنوان میثاق به مردم می بخشم ، به عنوان چراغی برای امتها ، چشمان کور را باز کنید ، زندانیان را از زندان بیرون بیاورید ، کسانی که در خانه تاریکی در تاریکی نشسته اند. " (اشعیا 42: 6-7) عیسی نه تنها به عنوان مسیح موعود برای اسرائیل ، بلکه به عنوان ناجی برای تمام بشریت آمد.

شهادت پولس رسول را قبل از پادشاه هرود آگریپا دوم در نظر بگیرید - "من خودم را خوشحال می دانم ، پادشاه آگریپا ، زیرا امروز من درمورد همه چیزهایی که توسط یهودیان متهم می شوم ، پیش خودم پاسخ خواهم داد ، خصوصاً به این دلیل که در همه آداب و رسوم و س questionsالات مربوط به یهودیان تبحر داری. بنابراین از شما می خواهم که صبر مرا بشنوید. همه یهودیان می دانند که شیوه زندگی من از دوران جوانی ، که از ابتدا در میان ملت خودم در اورشلیم گذرانده شده بود. آنها از اول من را می شناختند ، اگر می خواستند شهادت دهند ، که طبق سختگیرترین فرقه دین ما من یک فریسی زندگی می کردم. و اکنون من به امید وعده ای که خدا به پدران ما داده است ایستاده ام و مورد قضاوت قرار می گیرم. به این قول ، دوازده قبیله ما ، که شب و روز با جدیت خدا را خدمت می کنند ، امیدوارند که به این هدف برسند. پادشاه آگریپا ، به خاطر این امید ، من توسط یهودیان متهم شده ام. چرا باید تصور کنید که خداوند مردگان را زنده می کند؟ در واقع ، من خودم فکر کردم که باید کارهای زیادی برخلاف نام عیسی ناصری انجام دهم. این کار را در اورشلیم نیز انجام دادم و بسیاری از مقدسین را که از بزرگان کاهنان اقتدار گرفته ام ، در زندان بستم. و وقتی آنها را به قتل رساندند ، من رأی خود را علیه آنها صادر کردم. و من اغلب آنها را در هر کنیسه مجازات می کردم و آنها را مجبور به کفر می کردم. و بسیار خشمگین از آنها ، حتی در شهرهای خارجی آنها را آزار دادم. در حالی که بدین ترتیب اشغال شده بودم ، هنگام سفر به دمشق با اقتدار و مأموریت کاهنان اعظم ، در ظهر ، ای پادشاه ، در امتداد جاده نوری از آسمان دیدم که از خورشید روشن تر است و به اطراف من و کسانی که با من سفر می کنند می درخشد. وقتی همه به زمین افتادیم ، صدایی را شنیدم که با من صحبت می کرد و به زبان عبری می گفت: "ساول ، شائول ، چرا مرا آزار می دهی؟ برای شما سخت است که به گله لگد بزنید. بنابراین من گفتم ، "تو کیستی ، پروردگار؟" و او گفت ، "من عیسی هستم ، که تو او را آزار می دهی. اما برخیز و روی پاهای خود بایست. زیرا من به این منظور برای شما ظاهر شدم تا شما را به عنوان وزیر و شاهد هم چیزهایی که دیده اید و هم چیزهایی که هنوز برای شما آشکار می کنم ، قرار دهم. من شما را از قوم یهود و همچنین از غیر یهودیانی که اکنون شما را به آنها می فرستم نجات خواهم داد تا چشمهایشان را باز کنم تا آنها را از تاریکی به روشنایی و از قدرت شیطان به خدا تبدیل کنم تا آنها از آمرزش گناهان و میراث در میان کسانی که با ایمان به من مقدس شده اند ، دریافت کنید. " (اعمال 26: 2-18)

پولس ، به عنوان یک فریسی یهودی ، قلب ، ذهن و اراده خود را به دین خود داده بود. او به خاطر آنچه اعتقاد داشت ، حتی تا حدی که در آزار و اذیت و مرگ مؤمنان مسیحی مشارکت داشت ، غیرت داشت. او معتقد بود كه در كارهایی كه انجام می داد ، از نظر شرعی توجیه شده است. عیسی در رحمت و عشق به او ظاهر شد و یک مأمور مسیحی را به موعظه فیض شگفت انگیز عیسی مسیح تبدیل کرد.

اگر شما به طور غیرقانونی پیرو مذهبی هستید که توهین ، اجساد و حتی قتل را توجیه می کند؛ این را بدانید ، شما در تاریکی قدم می زنید. عیسی مسیح خون خود را برای شما ریخت. او می خواهد شما را به او بشناسید و به او اعتماد کنید. او می تواند زندگی شما را از درون به بیرون تغییر دهد. در کلام او قدرت وجود دارد. هنگامی که کلام او را مطالعه می کنید ، برای شما نشان می دهد که خدا کیست. همچنین به شما نشان می دهد که چه کسی هستید. این قدرت را دارد که قلب و ذهن شما را تمیز کند.

پولس از یک فعالیت مذهبی که فکر می کرد خدا را خشنود می کند به یک رابطه زنده با خدا رفت. آیا امروز فکر نمی کنی که عیسی برای تو مرد. او شما را دوست دارد همانطور که پل را دوست داشت او می خواهد شما با ایمان به سوی او برگردید. از دین دور شوید - این نمی تواند به شما زندگی بدهد. به تنها خدا و ناجی ای که می تواند - عیسی مسیح ، پادشاه پادشاهان و پروردگار لردها - رجوع کنید. او روزی به عنوان قاضی به این زمین باز خواهد گشت. وصیت نامه او انجام خواهد شد. امروز اگر قلب ، ذهن و اراده خود را فقط به او معطوف کنید ، می تواند روز نجات شما باشد.