آیا شما "از" حقیقت هستید؟

آیا شما "از" حقیقت هستید؟

عیسی به وضوح به پیلاطس گفت كه پادشاهی او "از" این جهان نیست ، كه از اینجا "از" نیست. پیلاطس سپس به س questionال از عیسی پرداخت - "پیلاطس به او گفت ، 'پس تو پادشاه هستی؟' عیسی پاسخ داد ، 'شما به درستی می گویید که من یک پادشاه هستم. به همین دلیل من متولد شدم و به همین منظور به دنیا آمدم تا حقیقت را شهادت دهم. هر کس که حقیقت دارد صدای من را می شنود. ' پیلاطس به او گفت: 'حقیقت چیست؟' وقتی این را گفت ، دوباره نزد یهودیان بیرون رفت و به آنها گفت: "من هیچ عیبی در او نمی بینم." اما شما یک رسم دارید که من باید شخصی را در عید فصح برای شما آزاد کنم. آیا می خواهی پادشاه یهودیان را برای تو آزاد کنم؟ ' سپس همه دوباره گریستند و گفتند: "نه این مرد ، بلکه بارابا!" اکنون باراباس یک دزد بود. " (جان 18: 37-40)

عیسی به پیلاطس گفت که او "به جهان آمده" است. ما مانند عیسی به دنیا نمی آییم. وجود ما از بدو تولد جسمی ما آغاز می شود ، اما او همیشه وجود داشته است. ما از روایت انجیل یوحنا می دانیم که عیسی خالق جهان بود - "در ابتدا كلام بود و كلام با خدا بود و كلام خدا بود. او در آغاز با خدا بود. همه چیز از طریق او ساخته شده است ، و بدون او هیچ کاری ساخته نشده است. زندگی در او زندگی بود و زندگی چراغ مردان بود. " (جان 1: 1-4)

واقعیت مبارک همچنین این است که عیسی برای محکوم کردن دنیا به دنیا نیامده است بلکه برای نجات جهان از جدایی ابدی از خدا آمده است - "زیرا خدا پسر خود را به جهان نکشید تا جهان را محكوم كند ، بلكه این جهان را از طریق او نجات می دهد." (جان 3: 17) همه ما یک انتخاب داریم. با شنیدن انجیل یا خبرهای خوب درباره آنچه عیسی برای ما انجام داده است ، می توانیم ایمان داشته باشیم و زندگی خود را به او تسلیم کنیم ، یا اینکه خود را تحت محکومیت ابدی نگه داریم. یوحنا به نقل از عیسی مسیح گفته است - "'زیرا خدا آنقدر دنیا را دوست داشت كه یگانه پسر خود را بخشید ، تا هر كه به او ایمان بیاورد هلاك نشود بلكه زندگی ابدی داشته باشد. زیرا خدا پسر خود را به دنیا نفرستد تا دنیا را محکوم کند ، بلکه دنیا را به واسطه او نجات دهد. کسی که به او ایمان داشته باشد محکوم نمی شود. اما کسی که ایمان نیاورد ، قبلاً محکوم شده است ، زیرا به نام تنها پسر خدا ایمان نیافته است. و این محکومیت است که نور به جهان آمده است ، و مردم تاریکی را بیشتر از نور دوست داشتند ، زیرا اعمال آنها شرور بود. زیرا هرکسی که بد عملی می کند از نور متنفر است و به نور نمی آید ، مبادا اعمال او آشکار شود. اما کسی که حقیقت را انجام می دهد به نور می آید تا اعمال او به وضوح دیده شود که در خدا انجام شده است. " (جان 3: 16-21) عیسی نیز گفت - "" مطمئناً ، من به شما می گویم ، کسی که حرف من را می شنود و به کسی که مرا فرستاده ایمان دارد زندگی ابدی دارد و قضاوت نخواهد کرد ، بلکه از مرگ به زندگی منتقل شده است. " (جان 5: 24)

چیزی حدود هفتصد سال قبل از به دنیا آمدن مسیح ، عیسی نبوی عهد عتیق در مورد بنده رنج آور ، کسی که غم و اندوه ما را تحمل می کند ، نبوت می کرد ، غم های ما را حمل می کرد ، به خاطر تجاوزهای ما زخمی می شد ، و به خاطر بزهکاری های ما کبود می شد (اشعیا 52: 13 - 53: 12) پیلاطس متوجه این موضوع نبود ، اما او و همچنین رهبران یهودی در تحقق پیشگویی کمک می کردند. یهودیان پادشاه خود را طرد کردند و اجازه دادند او را مصلوب کنند. که پرداخت تمام گناهان ما را برآورده کرد. سخنان نبوی اشعیا کامل شد - وی گفت: "اما او به خاطر تجاوزهای ما زخمی شد ، به دلیل کراهت ما کبود شد. عذاب صلح ما بر او بود ، و با نوارهای او شفا می یابیم. همه ما مانند گوسفند گمراه شده ایم. ما هرکدام به روش خود روی آورده ایم. و خداوند ظلم همه ما را بر او قرار داده است. " (اشعیا 53: 5-6)

ما در روزی زندگی می کنیم که حقیقت کاملاً نسبی تلقی می شود. بر اساس نظرات هر شخص ایده حقیقت مطلق از نظر دینی و سیاسی نادرست است. شهادت کتاب مقدس؛ با این حال ، یک حقیقت مطلق است. خدا را آشکار می کند. او را به عنوان خالق جهان آشکار می کند. این انسان را به عنوان افتاده و سرکش آشکار می کند. این نقشه رستگاری خدا از طریق عیسی مسیح را آشکار می کند. عیسی گفت که او راه ، حقیقت و زندگی است و هیچ کس به جز او به پدر نمی آید (جان 14: 6).

عیسی همانطور که پیشگویی شده بود وارد جهان شد. او همانطور که پیشگویی شده بود رنج کشید و درگذشت. او روزی به عنوان پیشگویی پادشاهان باز خواهد گشت. در ضمن ، شما با عیسی چه خواهید کرد؟ آیا شما باور خواهید کرد که اوست که می گوید او هست؟